gallery khatgram
art gallery khatgram
گالری نقاشیخط

دلایل عدم رشد و توسعه هنر از سال 1800 میلادی تا کنون نسبت به سایر رشته ها

دلایل عدم رشد و توسعه آثار تجسمی
 
مقدمه
هنر زبانی است گسترده که در تمامی جهان تنها نگاه مخاطب میبایست آن را درک کند نه احساساتی که با ذهینیات یا توهم  متفاوت که در اندک زمان ثبت میشود.
زمان : خود معیاری دقیق است در بکارگیری آن در آثار هنری و زمان : جریانی پیوسته و غیر قابل انقطاع است .
مکان : جایگاه و قواعد و اصول قرار گرفتن یک عنصر یا متریال که میتواند بواسطه اصول و قواعد و اندازه ها و اصالت های هنری و اندازه گذاری و تبحر باشد .
 تصویر  به دو بخش اصلی  عناصر بصری و رابط بین آنها  تقسیم میشود :
الفبا :  نقطه  – سطح – خط – حجم  – بافت
شکل کلی :  تعادل – توازن – تقارن – تناسب – ریتم
که تمامی دو بخش بالا بطور کاملا مشترک در خلق یا تولید دیگر رشته ها و علوم غیر هنری قابل بررسی هستند
در مجموع مدرنیسم و انتزاع در هنر تجسمی ابزاری برای  فرار از زمان سالم برای خلق آثارهنری است تا ابداع و خلق – و این درست بر خلاف کلیه رشته های غیر هنری در جهان انجام میشود و در صورت قرار گرفتن یک رشته در راستای مدرنیسم پروسه و پروژه تولید بسیار بسیار به لحاظ مهندسی پیچیده تر خواهد شد و به لحاظ صرف زمان نیز طبعا زمان و اصول بسیار زیادتر و سالمتری در آن صورت میگیرد .
پایه های کارشناسانه  بر اساس صداقت هایی که در آن زمان در خلق آثار حذف میشوند همواره استوار  است و کارشناسی سالم آثار هنری و یا خلق آثار و حتی نگارش مقاله در این زمینه میبایست با در نظر گرفتن اینکه آیا زمان در این نوع فعالیت هنری حذف شود یا خیر بطور معمول بررسی شود تا حقیقت های آثار هنری بیشتر به رشد و تعالی نزدیک  شوند و تنها به این صورت است که هنر نیز مانند صنایع مختلف در جهان مانند :  رشد و توسعه صنعت  خودرو و رشد و توسعه صنعت ساختمان – رشد و توسعه صنعت رسانه که از سال هزارو هشتصد و هشتاد تاکنون اگر نگاه اجمالی بیندازیم برخلاف هنر ابداعات بسیاری را شاهد بوده است هنر نیز  با در نظر گرفتن زمان تمام عیار  بیشتر و بیشتر شاهد اینگونه رشد های چشم گیر در خود خواهد شد .
 
تفاوت های میان رشته ها و علوم دیگر نسبت به آثار تجسمی حجم و نقاشی
در دیگر علوم ستفاده از زمان گذشته و حال بطور محض صرف شده و اگر کوچکترن موضوع احساسی یا سطحی در آن اعمال شود حتما آن پروژه با مشکلاتی بزرگ روبروی خواهد شد و این در حالی است که در هنر کامل برعکس این موضوع آموزش داده میشود و  در هنر فقط به رنگ و فرم اجرا شده مورد توجه قرار میگیرد.
توانایی ها و دقت اپراتور در علوم و رشته های مختلف کاملا واضح است ولی در آثار هنری  دقت به رنگ هایی که به خودی خود بر روی بوم حرکت میکنند سپرده میشود.
در علوم دیگر تمامی اجرا ها بواسطه مهندسی دقیق است و در هنر بواسطه احساسات و حتی توجه به ثبت یک تصویر پر معنا یا تاریخی که آثار معاصر و تاثیرگذار و مفهومی کمتر مورد توجه قرارگرفته میشود.
در هنر نیز اصول و قواعد و حتی اندازه هایی دقیق و کاربردی وجود داشته  و دارد ( مانند قواعد پایدار در تذهیب و خوشنویسی ) ولی در تمامی عرصه هنر جهان بطور جد سعی میشود که از آن  اصول ( بدلیل زمان صرف شده بالاتر در آثار ) استفاده نشود – درست برعکس دیگر علوم و رشته های در حال توسعه.
و روی هم رفته تنها چیزی که : هم در حوزه کارشناسی و هم در حوزه اجرا در هنر سعی شده  نمایان نباشد  استفاده کامل از زمان است .
چنانکه در هنر هم بمانند دیگر عرصه های صنعت و رسانه  و …  اگر افراد بعنوان شغل دوم و چندم به آن نمیپرداختند و بطور محض و کارشناسانه و بدون حذف زمان در آن اهتمام میداشتند هنر نیز شاهد  رشد های چشمگیرتری  بود و بجای استفاده از اصول و قواعد و تعادلات و توازن و تقارن های دقیق ;  بداهه گرایی و شاخه هایی چون اکسپرسیونیسم که کمک قابل توجهی به آرتیست هایی است که بعنوان شغل دوم یا چندم به هنر میپردازند است باعث شده است  تا سطحی نگری هایی در کارشناسی آثار هنری مرسوم شود و اگر  معقوله زمان و استفاده از اصالت بجای بیان احساسات جدی تر گرفته میشد هنر نقاشی و حجم نیز  همواره به رشد و ابداعات جدید  ( بعد از 1880 ) نزدیکتر میشد و اینکه هر فرد احساسات و تأثیرات شخصی خود را در قاب یک بوم بگنجاند سال های سال است که هیچ تغییری بخود نگرفته و همواره ثابت مانده است زیرا هزاران اصول و قواعد و اندازه های دقیق نهفته در مکتبهای مختلف و با اصالت بدلیل شاید رسیدن سریعتر به تولید بیشتر و جایگزینی احساسات بیشترتا کنون مورد توجه قرار نمیگیرد و گرفته نشده است .
بطور مثال اکسپرسیونیسم یا هیجان نمایی : احساسات یک فرد  در یک نقاشی – مکتبی است که  در ادبیات، نقاشی، پیکر تراشی و سینما بچشم میخورد . این مکتب در سال 1905 در نقاشیهای آلمان به وجود آمد و  بعد از جنگ جهانی اول (1918-1941) ادامه یافت و سوال اینجاست که بعد از اینهمه سال تغییرات ژرفی در تمامی پیشه ها و حرفه ها و صنعت ها شاهد هستیم ولی در هنر چنین نیست

( یکی از دلایل) : همان برای تفریح و آسایش خیال کار کردن در حوزه هنر و ثبت احساسات درونی  یک فرد از میلیاردها شخصیت مهم و تاثیر گذار است   و اینگونه کار کردن یک هنرمند است که بجای اصالت ها و اصول قواعدی دقیق و حساب شده همواره در هنر احساسات فردی جزئی مهم بحساب آمده است بطوری که موضوع بسیاری از آثار را با نگاه کردن حتی نمیشود حدس زد در حالی که شما اگر به پیچیده ترین قطعه مهندسی هم نیاز داشته باشید با نگاه کردن و کمی کنکاش متوجه خواهید شد که آن قطعه چکارایی هایی دارد و یا به چه منظور ساخته شده است .
 ( دلیل دوم ) : کارشناسی ها و مقالاتی از هنر است که استادانه صرف زمان حقیقی  را برای خلق یک اثر هنری حذف میکند .  بعنوان مثال کارشناس در حوزه نقاشیخط  بگونه ای – هنر را نقــد میکند یا مقاله و کتاب مینویسد که نیاز نیست که  با قلم نی دانه به دانه حروف را با استفاده از تجارب چهل ساله خوشنویسی  بر روی یک بوم و با تمام اصول و قواعد خلق اجرا شود و اینچنین زمان از آن حذف شود و در ضمن تمام تلاش ها و سرمایه گزاری ها و تلاش هایی که برای تعالی مثلا رشته خوشنوسی خط نستعلیق بوده است بدور انداخته خواهد شد و با اندکی تامل متوجه خواهیم شد که در تمامی عرصه های دیگر که حائز رشد و تفاوت های ژرف  حتی در دهه های گذشته بوده اند 

موضوع استفاده  زمان و تجارب گذشته در یک رشته تحصیلی غیر هنری بسیار حائز اهمیت است و هیچگاه مانند اصول و قواعدی که مثلا در خوشنوسی یا تذهیب هست کهنه یا قدیمی تلقی نشده است .  در یک رشته تحصیلی  بطور مثال یک مهندس الکترونیک  با وجود گذشت زمان چهل سال یا بیشتر به هیچ وجه نبایست کوچکترین موضوع چه به لحاظ اندازه گذاریها و چه بلحاظ متریال های استفاده شده در یک پروژه فراموش شود : هم زمان گذشته و هم زمان حال بدون در نظرگرفتن احساسان آن فرد حتما بایستی بشکلی درست در زمان انجام یک پروژه بکار رود و این موضوع بدلیل کارشناسی های اشتباه در حوزه هنر همواره راهی برعکس این اصل را پیموده است چراکه اکثر افراد در این رشته بعنوان مشاغل دوم و یا کار کردن در اوقات فراغت به ان پرداخته اند – چنانکه افرادی که بطور محض کار میکنند در بین آنها همواره پنهان و پوشانیده شوند.
  اگر یک هنرمند در حوزه آثار تجسمی بجای بیان احساسات حقیقت  زمان را بدون ترفند و کلک صرف کند و بطور مثال : ( تذهیب و خوشنویسی ) را به خوبی  مطالعه کند و از تمام اصول و زوایا و خطوط کرسی و دیگر اصالت ها و اندازه های دقیق در آن  تجارب در راستای خلق یک اثر هنری چه در آثار حجم و چه در حوزه نقاشیخط استفاده کند متعاقبا به ابداع خواهد رسید و چنانچه کما فی السابق ساعات مفید او صرف تدریس و مشاغل و دغدغه های گوناگون گردد و بعد از خستگی های ناشی از مشاغل و دغدغه های دیگر به هنر روی بیاورد همچنان قرنها اصطلاحاتی مانند : ( انتزاع – مدرن – پست مدرن – اکسپرسیونیم – امپرسیونیم – کوبیسم و … ) را آیندگان نیز خواهند شنید و خلقتی جدید و راه و روشی جدید خلق نخواهد شد و هنر همواره مسیری بغیر از رشد و تعالی را در راستای سلایق و احساسات ادامه خواهد داد .
دو گروه اصلی از گرایش های انسانی که کاملاً با یکدیگر مخالفند، در دنیای گسترده هنر همواره دیده می شوند:
یکی افرادی که برای تفریح و استراحت به آن میپردازند  و دیگری افرادی هستند که بصورت عمیق و ژرف سعی در ابداعات و یا ثبت موضوعی ژرف و مهم در جهان آدمی یا تاریخ   ابداع هنر دارند .
دنیای هنر امروز به ما بطور واضح بیان میکند که هنر موفق صرفا در روابط موفق محقق خواهد شد و چنین درگیریهای ذهنی که مادیات را صرفا با خود به همراه دارد عقب افتادگی رشد و ابداعات هنری را دوچندان خواهد کرد و زیرا بطور معمول تماشاگران هنر بدنبال زیبایی و یا فرم هایی احساسی زاییده از افکار یک آموزگاری چنین هستند که مسیری مشخص دائما برای خارج نشدن از فضایی تکراری تمام ذهن یک هنرمند را درگیر خواهد کرد و این نوع تکرار های عادت شده باعث آزاد بودن تمامی افراد برای ( انتخاب ابداعات هنرهای تجسمی ) یا ( پیداکردن روابط فروش ) میشود و این موضوع باعث میشود افرادی که بطور محض تمام زمان خود را خالصانه بر روی  خلق و ابداع آثار هنری گذاشته اند ضربه های اجتماعی بزرگی از افرادی بخورند که شاغل هستند و زمان بیکاری خود را صرف گذاشتن چند رنگ یا فرم زیبا بر روی  آثار خود  کرده اند و اینچنین رشد و تعالی هنر مانند دیگر حوزه های تولید چشم گیر نباشد و عقب ماندگی  و درجا زدن را نسبت به توسعه علوم دیگر در هنر شاهد باشیم  و قطعا بازتاب بسیار بدی را هم در رفتارهای اجتماعی سوق خواهد داد .
ایجاد یک زمینه مناسب در جهت رشد و ابداع و تعالی هنر صرفا به صرف زمان حقیفی یا محض نیاز دارد و در غیر این صورت در هنر فقط فرم تغییر خواهد کرد یا رنگ و یا احساساتی که شکلی را صرفا بطور نسبی بیان کند . برخی از آثار هنر معاصر، بی‌اندازه ساده و بدیهی هستند و هیچ کاری روی ماده اصلی آن صورت نگرفته و تنها به نمایش درآمده است مانند چسباندن یک موز به یک تابلو یا دیوار و آثاری از این قبیل که  از این رو مفاهیم اصالت و تفکیک ایده از بیان بسیار سطحی مطالعه و نگاه شده است و متاسفانه در توضیحات و استیت منت های بیشتر آثار مدرن از این دست فرار از زحمت و تلاش و استفاده از تجارب را فقط در هنر امروز میتوان بسیار شاهد بود .
 تکثیر اثر و خارج شدن از حوزه  اصالت : فقط زمانی اتفاق می افتـــد که فرد هنرمند زمان کافی برای خلق اثر ندارد و این ساده ترین نوع کارشناسی یک اثر هنری  است که چون کارشناسان این رشته نیز هر یک به نوعی بعد از تدریس یا مشاغل و دغدغه هایی گوناگون روی به هنر میآورند همواره حتی در ثبت مقاله ها نیز صحبت در رابطه با حقایق زمان خلق یک اثر پوشانیده میشود.
مسأله تکثیر به واقع همان شیوه‌ای است که صنایع فرهنگی در پیش گرفته‌اند ، که پیش از این  تکرار ناپذیری جزء ویژگیهای جدایی‌ناپذیر هنر به شمار می‌آمدند، اما در هنر معاصر و مدرن مرز میان تولید انبوه و تولید هنر برداشته شده است . دشواری در این فقره بیشتر مربوط به اعمال این حق است، چراکه قانون رویه‌اش دراین‌باره مشخص است ، لیکن در بستر فضای مجازی رصدکردن و اعمال آن بی‌اندازه دشوار است پس برای احیای اصل و اصالت در هنر و رشد و تعالی آن تنها یک راههایی هست  که بطور مثال مراکز فروش آثار و بازارهای آثار هنری ملزم به آن باشند که مدارک بیمه و کارتهای شناسایی افراد قبل از هر نمایشگاه یا انتخاب هنر یا هنرمند مورد مطالعه یا تجسس قرار گیرد و یا در موضوع و زمان بکار رفته در آثار تامل بیشتر شود .
مسخر و نقد خالق هنر و اصالت اثر هنری نیز امروزه یکی از رویه‌های فروش اثر یا معرفی هنرمند معاصر است. ایو کلن ، نمایشگاهی برگزار کرد که در آن هیچ اثری وجود نداشت، درصدد این بود که نشان دهد خالق در معنای معهود قرن نوزدهمی‌اش از میان رفته است ، پس اینچنین همه افراد در ذات می‌توانند هنرمند مفهومی باشند . در هنر معاصر در برخی موارد هیچ کاری صورت نمی‌گیرد الا این‌که آن شئ یا رویداد هنر نامیده میشود و به همین مناسبت وارد دنیای هنر میگردد در اصل هرچه را که حقیقت هنر باشد هنر نمینامند و هر آنچه را تبلیغ کننده و سرمایه گذار بیان کند هنر است و آنکه را تبلیغ کننده و سرمایه گذار نشانه رود هنرمند ! و اینجا بزرگترین  خلع قانون در حق افرادیست که بدون در نظر گرفتن شغل دوم تمام زمان خویش را صرف خلق آثار هنری میکنند .
بطور مثال به دو اثر که در زیر نمایان است توجه بفرمایید – توضیحات یا استیتمنت هایی که برای آن نوشته شده است دروغ یا راست فقط باید با سلیقه مخاطب آن  یکسان باشد و هنرمند فقط سعی دارد رنگهای زیبایی را به دروغ به یک موضوع بسیار عمیق بچسباند . این موضوع را در هیچ رشته تحصیلی نمیتوان یافت و مخاطبی که بطور مثال نیازمند کالایی هست که نیاز به دانش مهندسی دارد حتی با نگاه کردن میتواند حدس بزند که آن کالا بدرد  او میخورد یا خیر و حتی کارایی آن چگونه است , در حالیکه این سبک آثار را گاهی خود هنرمند هم فراموش میکند که به چه منظور رسم کرده است  .

تعریف نقاشی

نتیجه :

بنابراین صرف  زمان و حتی ظاهر و موضوع آثار مدرن به هیچ عنوان صداقت نداشته است  و برای اثبات اصالت  آثار در حقوق مالکیت هنری و کپی رایت همواره در این رشته  دچار مشکل می‌شویم  زیرا یکی از شیوه‌های رایج خلق اثر در هنر امروز تغییراتی کوچک در اثار دیگران است  که در آن بخشی یا تمامی اثر هنرمندی دیگر در خلق اثر جدید به کار گرفته می‌شود – میماند موضوع آن که ان هم در ذهن هنرمند همیشه پنهان و قابل تغییر است –  چنانکه بارها مشاهده میشود اثر از هنرمندی دیگر را در پروفایلهای فضای مجازی یا نمایشگاهها و بازارهای هنری به وفور شاهد هستیم و چون موضوع خلق آثار فقط به احساساتی برمیگردد که نمایی از ان نمیشود هیچگاه تصور کرد یا حدس زد  همواره اینگونه کارشناسی های اشتباه و غلط را شاهد خواهیم بود .

ومتاسفانه  شخصیت ها در مشاغل و دغدغه های گوناگون میتوانند آثار هنری را در تفنن یا تفریح هم خلق کنند که این موضوع در تمای رشته ها و صنایع دیگر  غیر قابل تامل و اجرا است ! 

زیرا اصول بدلیل فرار از بیان زمان حقیقی در آثار همواره در کارشناسی های هنری  پنهان شده است  و این سیاست دیرینه فروش و معرفی آثارهنری برای رسیدن به مادیات سریعتر در هنر جزئی از ریشه و پایه و حتی مبانی هنر معرفی و تدریس  شده است.

نویسنده : مهرداد مقدم

1398/8/10

کپی برداری با ذکر منبع بلا مانع است